يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۴ ب.ظ
الاق ناجی

یکروز مرد دیگر نتوانست خود را کنترل کند و الاق را با یک تیر خلاص کرد.
ان مرد تمام سرمایه خود را داد تا الاق دیگری را خرید این الاق هم با او نمیساخت .
روزی فرا رسید و مرد مشغول جر و بحث کردن با زن خود بود که ناگهان الاق نعره کنان وبا سرعت زیاد می اید و محکم به زن میخورد وزن را میکشد .
از ان به بعد مرد بزرگترین خریدار و فروشنده الاق های وحشی شد و تا اخر عمر خود هیچ زن دیگری را اختیار نکرد و تنها مونس او ان الاقی شد که زن مرد را کشته بود.
- ۹۲/۱۲/۱۸